بیوگرافی مسعودپورتیموری

خلاصه: در این قسمت من به توضیح و تفسیر در رابطه با اتفاقات زندگی ام در گذشته میپردازم و مسیری که من را به سمت سلامتی و آرامش هدایت کرد و توانستم با کنکاش در زندگی خودم و تحقیق و جستجو و نگاه عمیق تر به جهان هستی ، از قوانینی مطلع شوم که میخواهم آنها را با مخاطبین وبسایت همیار اسپورت به اشتراک بگذارم.

برای ذخیره یا گوش دادن به فایل صوتی رایگان  این قسمت از لینک زیر اقدام کنید

برای ذخیره یا مشاهده فایل PDFاین قسمت  اینجا کلیک کنید

قسمت دوم ذهن ورزشکار

بیوگرافی نویسنده:

  من مسعود پورتیموری هستم و قبل از اینکه این فایل را برای شما آماده کنم این سوال رو از خودم پرسیدم که آیا من لیاقت این رو دارم که برای شما از ورزش کردن و اینکه چطور می تونید هرروز ورزش کنید بگم یا نه!

مسعودپورتیموری

 با مرور گذشته خودم به این نتیجه رسیدم که من همیشه به دنبال راهی بودم تا بتونم ورزش کردن رو به بخشی از عادات روزانه خودم تبدیل کنم و بالاخره پس از گذشت سالها تجربه و ارتباط با افراد ورزشکار زیاد در زمینه های مختلف و گفتگو و تبادل نظر و جمع آوری اطلاعات و تجربه های فراوان در این زمینه و سعی و خطاهای زیاد بالاخره تونستم سبک زندگیمو تغییر بدم و از یه آدم کم تحرک با ناهنجاریهای زیاد به یه آدم ورزشکار تبدیل بشم.

چون من ورزشهای گروهی مختلفی رو انجام میدم ، بعضا به افرادی برمیخوردم که از زندگیشون راضی نبودن ، ورزش میکردن ولی نا منظم و بی هدف و مقطعی و همش مشغول نالیدن بودن. ورزش میکردن ولی دل به کار نمی دادن ، نمی خندیدن ، چهرشون مسمم نبود ،پر انرژی نبودن ، استرس داشتن و انگار یکی به زور مجبورشون کرده بود ورزش کنن ، و افرادی رو میدیدم که به شدت به دنبال رسیدن به اندام زیبا و موفقیت های کاذب بودن و دستی دستی داشتن با مصرف انواع مکملها و داروها آینده خودشون رو نابود میکردن ، بدون اینکه ذره ای آگاهی و علم داشته باشن راجب چیزی که مصرف میکنن و افسار بدن خودشون رو دست کسایی داده بودن که داشتن از این شور و اشتیاق فراوون برای پر کردن جیبهای خودشون استفاده میکردن متاسفانه.

و با دیدن این افراد من هرروز و هرروز بیشتر به این نتیجه میرسیدم تا بتونم راهی رو پیدا کنم که بتونم تجربیاتم رو در اختیار دیگران قرار بدم و با توجه به علاقه ای که درباره ورزش و ورزش کردن داشتم و با توجه به اینکه رشته دانشگاهی من هم فناوری اطلاعات بود به ذهنم رسید تا یک وبسایت راه اندازی کنم و منم نظرمو توی این بازار داغ تناسب اندام بیان کنم و این وسط حرف دل بسیاری از مربیان دلسوز رشته های مختلف ورزشی رو بزنم که ای عزیزان هدف از ورزش کردن سلامتی هست و سلامتی و سلامتی و تاثیری که ورزش کردن در زندگی ما داره، افزایش شور و نشاط و آرامش در زندگی هست.

ذهن ورزشکار

داستان قصه زندگی من از سن ۷ سالگی شروع میشه که همیشه به نوعی درگیر ورزش کردن و فعالیت ورزشی در زمینه های مختلف بودم و تا به امروز که بیشتر از ۳۰ سال از خداوند عمر گرفتم ،ورزشهای بسیاری رو به صورت حرفه ای و غیر حرفه ای دنبال کردم، که این ورزشها عبارت بودند از فوتبال( نیمه حرفه ای) ، شنا (دارای مدرک نجات غریق)، کوهنوردی( سابقه فتح قلل دنا و قله دماوند) ، دوچرخه سواری( نیمه حرفه ای) بدنسازی (دارای مدرک بدنسازی و تناسب اندام) ، و اسکی و اسنو برد و موتور سواری و صخرهنوردی… (به صورت تفریحی).

قبل از اینکه من با قوانین حاکم بر ذهن انسانها آشنا بشم بارها برای رسیدن به آرزوهای ورزشی که در ذهنم داشتم تلاش کردم و هربار به دلیل آشنا نبودن با این قوانین و چگونگی کارکرد ذهن انسان و نحوه پردازش افکار در خوداگاه و ناخوداگاه با شکست روبرو می شدم و دست از رویاهای خودم می کشیدم ، هربار مجددا انگیزه ای برای خودم می ساختم و تلاش می کردم اما افکار منفی به ذهنم هجوم می آوردن و من رو مجاب می کردن که ادامه راه بی فایده است و من دست از تلاش می کشیدم. تا بالاخره در سن ۲۶ سالکی با آسیب دیدگی شدید زانو روبرو شدم و برای همیشه تلاش خودم رو برای رسیدن به آرزوهای ورزشی در سطح کاملا حرفه ای متوقف کردم و نا امیدانه ورزش کردن رو گذاشتم کنار.

چگونه لاغر شویم

بعد ازکنار گذاشتن ورزش تا مدتی دچار افسردگی شدید شده بودم و متعاقب اون بیماری های جور واجور وارد زندگی من شدن و استرس و اضطراب شدید مدتی بعد من رو از پای در آورد ،به نحوی که افراد خانواده ام ، خیال میکردن که من معتاد شدم و مواد مصرف می کنم.

به اصرار خانواده به دکترهای متخصص مراجعه می کردم و هرکدوم برای من دارویی تجویز میکردن که بی اختیار و با احساس سرخوردگی اونها رو مصرف می کردم و روز به روز بدتر می شدم ، اما همیشه در ذهن خودم می دونستم که همه ی این بلاها به خاطر این بوده که ورزش کردن از زندگی من حذف شده .اما چون زانوی راستم دچار آسیب دیدگی شدید شده بود و من رویاهای خودم رو بر باد رفته میدیدم از ورزش کردن متنفر شده بودم و حاضر نبودم که دوباره به محیط های ورزشی پا بذارم.

این داستان ادامه داشت و من هرروز بیشتر غرق در بیماری ها و استرس و اضطراب ناشی از اونها شده بودم ، من که سال می گذشت و حتی یک عدد قرص استامینوفن مصرف نمی کردم خودم رو مریض و بیمار میدیدم که انبوهی از داروهای شیمیایی رو در اطراف خودم می دیدم.

به هر کور سوی نوری برای رهایی از این وضعیت چنگ میزدم اما حاضر نبودم که مجددا ورزش کردن رو شروع کنم ، تنفر من نسبت به ورزش تبدیل به ترسی شده بود که تمامی وجود من رو در بر گرفته بود و این ترس هرروز من رو بیشتر به سمت نابودی پیش میبرد و هرروز ضعیف و ضعیف تر میشدم…

تا اینکه بالاخره کارد به استخونم رسید و صبرم تموم شد و یک روز تصمیم گرفتم که به هر قیمتی شده اعتماد به نفس و سلامتی از دست رفتم رو برگردونم ، همه داروهای دکترها رو توی سطل زباله ریختم،با اینکه وقتی اینکارو میکردم بسیار ترس داشتم و دست و پام میلرزید ولی تموم برگه های آزمایش و نسخه های پزشکی رو پاره پاره کردم و ریختم دور، عصر همون روز کیف ورزشی خودم رو برداشتم و لباسای ورزشیم رو هم ریختم داخلش و رفتم به نزدیک ترین باشگاه ورزشی پرورش اندام و ثبتنام کردم. خوب یادمه که تو راه رفتن از منزل به باشگاه موج عظیمی از افکار منفی به ذهن من هجوم آورده بودن که همه اونها به صورت کاملا نا امید کننده و کاملا منفی سخن از نتونستن من می زدن و می گفتن که من نمی تونم و می گفتن که این بیماری ها ربطی به ورزش کردن ندارن و من مثل گذشته شکست میخورم، ترس و نا امیدی سراسر وجود من رو گرفته بود اما به راه خودم ادامه می دادم ، چند بار خواستم که منصرف شم و برگردم ،اما با هر بدبختی بود بالاخره فرایند ثبت نام رو سپری کردم و شروع کردم به ورزش کردن.  به مدت دو ساعت در باشگاه بی وقفه ورزش می کردم یادم هست که حدود نیم ساعت ،روی تردمیل با آخرین توانم می دویدم و وقتی که تردمیل رو متوقف کردم بر اثر تپش قلب بالا سرم گیج میرفت و باشگاه دوره سرم می چرخید ، اما بازهم کوتاه نیامدم و سراغ دستگاههای دیگه رفتم و تمامی عضلات بدنم رو تحت فشار تمرین قرار دادم تا جایی که دیگه واقعا توانی برای ادامه نداشتم و تمامی لباسهام از تعریق بدنم کاملا خیس شده بود، انگار که با لباس تو استخر افتاده باشم، اما وقتی که پام رو از باشگاه بیرون گذاشتم احساس غرور می کردم و به خودم افتخار می کردم،چون بعد از مدتها تونسته بودم نبرد بین می تونم و نمی تونم رو پیروز بشم ، با اینکه استرس و اضطراب و بیماری های جورواجور و علائم اونها در من هیچ تغییری نکرده بودند اما این حس غرور و افتخار به خودم که اون رو دوست داشتم و من رو برای دوباره زندگی کردن وادار به تکرارش می کرد در من انگیزه ای بزرگ ایجاد کرد بود که راه رو درست انتخاب کردم و باید تا زمانی که به نتیجه کامل برسم و از دست این بیماری ها خلاص بشم اون رو ادامه بدم.

مسعودپورتیموری

خیلی خوب یادمه که اون شب بعد از مدتها تونستم یک شب رو آروم بخوابم و از بی خوابی های مکرری که برام به وجود اومده بود بالاخره یک شب راحت باشم.هرروز حال من بهتر می شد و من هرروز با انگیزه بیشتری به مسیری که توی اون پا گذاشته بودم ادامه می دادم.هر چه بیشتر ورزش می کردم و تمرکز خودم رو برروی ورزش کردن بیشتر می کردم و برروی سلامتی ، فراموشی به کمک من می اومد و بیماری ها و علائمی که من رو درگیر کرده بودند بیشتر به دست فراموشی سپرده می شدن.(بعدها فهمیدم تمرکز برروی چیزی که میخواهی و نه برروی اون چیزی که نمی خواهی، یک قانون است به نام قانون جذب).

همزمان با شروع ورزش فیزیکی تصمیم گرفتم که به تاثیر ذهن و افکار برروی سبک زندگی و ورزش تحقیق کنم و هر نکته جدیدی رو که یاد میگرفتم ، توی زندگی روزمره ام پیاده می کردم ، میجنگیدم و با افکار منفی مبارزه می کردم ،گاهی ممکن بود اشتباه کنم ، سریعا تغییر جهت می دادم وبه مسیر اصلی که سلامتی بود بر می گشتم و نکاتی رو که در من تغییرات مثبت ایجاد می کرد و احساس شادی و نشاط رو به من منتقل می کرد یادداشت می کردم تا بتونم بیشتر روی اونها مانور بدم .

حال عمومی من هرروز بهتر و بهتر می شد و هرروز بیشتر و بیشتر راجب قوانین حاکم بر ذهن انسانها چیزهایی یاد می گرفتم که با بکار بستن اونها توی زندگیم و تجربه و خطا به مرور تونستم به کلی به زندگی عادی برگردم و تنها پس از گذشت شش ماه از روزی که ورزش کردن رو شروع کردم تمامی علائم بیماری های من از قبیل سرگیجه ، تپش قلب ، لاغری ،استرس شدید،اضطراب شدید،بی خوابی،عصبانیت،پرخاشگری،بی حوصلگی، دردهای غصلانی گردن  و پشت کتف و  گودی و کبودی زیر چشم و … یا از بین رفتند و یا به کمترین حد خودشون رسیدن و موفق شدم از وزن ۶۵ کیلو گرم به۴ ۷ کیلو گرم که وزن ایده آلم بود برسم (بدون استفاده حتی یک عدد قرص یا دارو).

در واقع این ذهن من بود که بیمار شده بود و ذهن من بود که بیماری رو باور کرده بود و خودش رو اسیر افکار مزخرفی کرده بود ،که هر لحظه می گفتن نمی تونی و من بدون اینکه لحظه ای شک کنم به این افکار پوچ گوش می کردم و درمان بیماریها رو، به دست پزشکانی داده بودم که خودشون به انواع مختلف بیماری ها ،دچار بودن.

 امروز پس از گذشت تقریبا دو سال از این داستان تصمیم گرفتم تا تمام تجربیاتم رو در اختیار شما عزیزان قرار بدم که با اگاهی از اونها می تونید بر تمامی نقایص بدنی خود از قبیل کاهش یا افزایش وزن ، تناسب اندام،زیبایی اندام ، اعتماد به نفس  و یا برای مبارزه با بیماری های مختلف که به راحتی با ورزش کردن قابل درمان هستند پیروز بشید و ورزش کردن رو به یه عادت روزانه تبدیل کنید و بیماری ها رو از زندگی خودتون دورکنید و به جای مصرف دارو ، ورزش کنید و تناسب اندام رو در وجود خودتون تجربه کنید.

در ابتداقبل ازاینکه به شما بگم که از کجا باید شروع کنید که ذهن خودتون رو ورزشکار کنید و چه کارهایی رو باید انجام بدید و از چه قوانینی باید پیروی کنید و چه آگاهی هایی باید داشته باشید،اول خلاصه ای تیتر وار رو به حضورتون معرفی میکنم تا کلیات کار دستتون بیاد و بعد از اون یکی یکی اون هارو بررسی میکنیم.

کل حرف ما حول محور ذهن و راهکارهای ذهنی میچرخه و هر حرفی که میزنیم مربوط میشه به ذهن و تکنیکهای ذهنی و باید بدونید که تغییر در سبک زندگی کاری هست که نیاز به صبر و حوصله داره ، به این دلیل که شرایط کنونی زندگی شما یه شبه شکل نگرفته که یه شبه بتونید سبک زندگیتون رو عوض کنید ، ولی خبر خوب اینه که این کار شدنیه و ما هم دقیقا هدفمون اینه که طریقه انجام این کار رو به شما بگیم.

در شروع داستان ما ذهن انسان رو بررسی میکنیم  و چگونگی افکار در ذهن و فرایندهایی که یک پروسه فکری طی میکنه تا انسان به نتیجه برسه، بعد بهتون میگیم که شروع افکار منفی در ذهن چگونه هست و چگونه باید اونها رو کنترل کنیم .

بیشتر که جلو بریم تفاوتهای خودآگاه و ناخوداگاه رو بیان میکنیم و هر کدوم رو توضیح میدیم و به شما میگیم که چطور میتونید از طریق خوداگاه به ناخوداگاه نفوذ کنید و اون رو برنامه ریزی کنید .

در ادامه به قدرت ذهن انسان در شکل گیری زندگی آینده میپردازیم و انرژی افکار رو در جهان هستی بررسی میکنیم و دقیقا به شما میگیم که شما چطوری میتونید جهت ذهنیتون رو تغییر بدید تا جهت زندگی آیندتون تغییر کنه . و چطور میتونید با برنامه ریزی برای رسیدن هدف دلخواهی که دارید و تمرکز برروی اون برنامه به هدفتون هرچی که باشه برسید.شما رو با چند تا از قوانین حاکم بر جهان هستی آشنا میکنیم ، از قبیل قانون جذب ، ارتعاش ، تضاد و اختیار و …  و میگیم که چطوری میتونید با استفاده از همین قوانین ساده به صورت خارق العاده ای زندگی خودتون رو دستخوش تغیر بکنید و به اهدافتون برسید و در انتها با جمع بندی کلی به این هدف میرسیم که احساس خوب یعنی اتفاقات خوب و وقتی که شما یه ذهن ورزشکار داشته باشید در نتیجه یه جسم ورزشکار دارید و کسی که هرروز ورزش میکنه هرروز بیشتر و بیشتر شاداب و سرحال و آروم تر میشه و این یعنی که احساسش خوبه و کسی که احساسش خوبه اتفاقات خوبی هم براش میافته.



 

برای ذخیره یا گوش دادن به فایل صوتی رایگان  این قسمت از لینک زیر اقدام کنید

برای ذخیره یا مشاهده فایل PDFاین قسمت  اینجا کلیک کنید

برای دانلود قسمتهای ۱ تا ۸ مجموعه رایگان چگونه ذهنی ورزشکار داشته باشیم اینجا کلیک کنید